گزارش خطا در معنی کلمه 'gash'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زخم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جای‌ زخم‌ در صورت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: الت‌ تناسلی‌ زن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بریدگی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun deep wound ADJ. deep, great, long | nasty, terrible VERB + GASH get, have PREP. on the ~ She got a nasty gash on the head. large hole ADJ. deep, great, long VERB + GASH carve, cut, tear The bulldozers carved a great gash through the forest. The rocks tore a long gash in the ship's hull.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :