گزارش خطا در معنی کلمه 'gesticulate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: با سر و دست‌ اشاره‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ضمن‌ صحبت‌ اشارات‌ سر و دست‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to make gestures especially when speaking: Italians are known to gesticulate when speaking.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. wildly He gesticulated wildly as he tried to make her understand. PREP. at The other woman was gesticulating at the ambulance. | to gesticulating to me with her hands | towards The officer gesticulated towards the refugees. | with

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :