گزارش خطا در معنی کلمه 'get into one's head'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Also, get or take it into one's head. Form an impression, idea, or plan. For example, What strange idea has she got into her head? or He took it into his head that you want to quit. [Late 1600s] Also see GET THROUGH ONE'S HEAD.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :