گزارش خطا در معنی کلمه 'gigantic'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: غول‌ پیكر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. exceedingly large: There we saw a gigantic polar bear.

Simple Definitions

2 general:: adj. very large: She had a gigantic bump on her head.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :