گزارش خطا در معنی کلمه 'glamour'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فریبندگی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: کشش

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دلیری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دلربایی

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: افسون‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: فریبندگی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: جادو

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: زرق‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: زیبایی

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: (glamor) ط‌لسم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun QUANT. touch Several film stars were invited to add a touch of glamour to the occasion. VERB + GLAMOUR have He had a glamour about him that she found very attractive. | lack Jumbo jets somehow lack the glamour of the transatlantic liner. | add, give sb/sth, lend sb/sth Her long dark hair lent her a certain glamour. PHRASES a certain glamour

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :