گزارش خطا در معنی کلمه 'glimmer'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كور

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نور كم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: روشنایی‌ ضعیف‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: خرده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تكه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: درك‌ اندك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. faint, tiny In the east we could see the first faint glimmer of dawn. (figurative) The faint glimmer of an idea had crept into his mind. PREP. ~ of

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun faint trace or indication: We held out a glimmer of hope she was alive.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :