گزارش خطا در معنی کلمه 'goat'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پوست‌ بز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تیماج‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بز

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (نج) ستاره‌ جدی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بزغاله‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. billy, male | female, nanny | wild | mountain QUANT. flock, herd VERB + GOAT keep | milk | tether Tethered goats grazed among the apple trees. GOAT + VERB bleat | graze | wander PHRASES goat's cheese/milk

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: see GET SOMEONE'S GOAT; SEPARATE THE SHEEP FROM THE GOATS.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :