گزارش خطا در معنی کلمه 'goddess'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ربه‌النوع‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: الهه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. pagan | Egyptian, Roman, etc. | fertility, mother | moon, sun | screen (figurative) She dreamed of becoming a Hollywood screen goddess. VERB + GODDESS pray to, worship PREP. ~ of Aphrodite, the goddess of love

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :