گزارش خطا در معنی کلمه 'going, going, gone'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Phrase(s): going, going, gone 1. [in an auction] close to being sold, almost sold, sold. • Going, going, gone. The new owner is the handsome gentleman in the back row. 2. Fig. disappearing and finally gone. • The little car is going, going, gone.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
لطفا صبر کنید
کد امنیتی بالا را وارد کنید :