گزارش خطا در معنی کلمه 'golden'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زرین‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: اعلا

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ط‌لایی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: درخشنده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. radiant: The golden sun shone brightly. adj. rich, vibrant: She had a golden voice.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, gleam, look The abbey walls gleamed golden in the light of the setting sun. | turn The whole sky turned golden and red. ADV. faintly, softly the faintly golden afternoon light

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :