گزارش خطا در معنی کلمه 'grain'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جو

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تفاله‌ حبوبات‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دانه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: حبوبات‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: یك‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: دانه/حبوبات

واژگان شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دان‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: حبه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see AGAINST THE GRAIN; WITH A GRAIN OF SALT.

American Heritage Idioms

2 general::   noun seeds of wheat, etc. VERB + GRAIN grow, produce | sow | store GRAIN + NOUN harvest, production, yield | exports, imports natural pattern of lines in wood ADJ. fine, smooth | coarse, rough | natural This wood has a beautiful natural grain. PREP. across/against the ~, along/with the ~ Cut the wood along the grain.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun cereal: Wheat is an important grain. noun speck: We had only a grain of salt.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :