گزارش خطا در معنی کلمه 'grandmother'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مادربزرگ

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مادر بزرگ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مثل‌ مادر بزرگ‌ رفتار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun parent's mother: My grandmother is alive and well.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :