گزارش خطا در معنی کلمه 'grandparent'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جد یا جده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پدر بزرگ‌ یا مادر بزرگ‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. maternal, paternal | doting a present from his doting grandparents QUANT. set I've sent photos of the children to both sets of grandparents.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :