گزارش خطا در معنی کلمه 'grease'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گریس‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گریس

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: چاپلوسی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: روغن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: چربی‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مداهنه‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: روغن‌اتومبیل‌

شبکه مترجمین ایران

8 ورزش و تربیت بدنی:: گریس, گریس

کتاب اصول و فنون ماهیگیری ورزشی تالیف عبدالعلی یزدانی

english

1 general::   noun VERB + GREASE be covered in/with, be smeared in/with The kitchen surfaces were all smeared with grease. | dissolve, remove GREASE + NOUN mark, spot, stain PHRASES a blob/smear of grease

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: In addition to the idioms beginning with GREASE, Also see ELBOW GREASE; LIKE GREASED LIGHTNING; SQUEAKY WHEEL GETS THE GREASE.

American Heritage Idioms

3 general:: noun lubricants: Grease reduces friction in bearings. verb lubricate: You should grease the car each month.

Simple Definitions

4 general::   verb ADV. well | lightly Place the cakes on a lightly greased baking tray.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :