گزارش خطا در معنی کلمه 'grill'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: روی‌ سیخ‌ یا انبر كباب‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سیخ‌ شبكه‌ ای‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گوشت‌ كباب‌ كن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun part of a cooker ADJ. hot Cook under a hot grill for 7 minutes. | eye-level | electric, gas VERB + GRILL preheat Preheat the grill to medium. GRILL + NOUN pan PREP. under a/the ~ Place the chops in the grill pan, and put it under the grill. framework of metal bars that you cook food on ADJ. charcoal PREP. on a/the ~ Once the charcoal is glowing, place the food on the grill, turning it regularly.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :