گزارش خطا در معنی کلمه 'antibiotic'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: ماده شیمیایی که به حیوان برای مقابله با میکروارگانیسم های بیماری زا داده می شود

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: مانع‌ ایجاد لط‌مه‌ بزندگی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پادزی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جلوگیری‌ كننده‌ از

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: آنتی بیوتیک

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. effective QUANT. course, dose The doctor put her on a course of antibiotics. VERB + ANTIBIOTIC be on, take Did you remember to take your antibiotics? | give sb, prescribe, put sb on, treat sth with The doctor prescribed antibiotics.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :