گزارش خطا در معنی کلمه 'groundwork'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: noitadnuof) زمینه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پایه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (basis

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اساس‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. basic VERB + GROUNDWORK do, lay, prepare, provide (sb with) The first meeting laid the groundwork for the final agreement. The first year provides the basic groundwork for the pupils' study of maths. PREP. ~ for We are already doing the groundwork for the introduction of the scheme next year.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :