گزارش خطا در معنی کلمه 'grub'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زحمتكش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كرم‌ حشره‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: (زع‌)خوراك‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نوزاد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بچه‌ مگس‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun thick wormlike larva: A number of grubs lived in the vegetable patch. verb dig up by roots: We shall grub out the carrots with a stick.

Simple Definitions

2 general:: grub sth up/out [ M ] to dig something out of the ground to get rid of it • She spent the morning in the garden, grubbing up weeds.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :