گزارش خطا در معنی کلمه 'gunshot'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گلوله‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تیر اندازی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تیر رس‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زخم‌ گلوله‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تیر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + GUNSHOT hear We heard gunshots round about midnight. GUNSHOT + NOUN wound He died of gunshot wounds to the chest. PHRASES the noise/sound of a gunshot

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :