گزارش خطا در معنی کلمه 'handkerchief'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دستمال‌ گردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دستمال‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun piece of cloth: He used a handkerchief for his nose.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. clean | crumpled, dirty, grubby, used | pocket | lace, linen, paper, silk | embroidered VERB + HANDKERCHIEF blow your nose on, use He blew his nose on a grubby handkerchief. | wave

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :