گزارش خطا در معنی کلمه 'haphazard'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اتفاقا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: برحسب‌ تصادف‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اتفاقی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. very | entirely, totally The local authority's approach to health care seems totally haphazard. | fairly, rather, somewhat | apparently, seemingly PHRASES in a haphazard fashion/manner/way The town had grown in a somewhat haphazard way.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :