گزارش خطا در معنی کلمه 'harassment'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بستوه‌ اوری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ازار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اذیت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ستوه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. racial, sexual | police | constant, continual VERB + HARASSMENT be subject to, be subjected to, suffer She had been subjected to continual sexual harassment. PREP. ~ by They are complaining about harassment by the police PHRASES a victim of harassmentCRIME (for more verbs)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :