گزارش خطا در معنی کلمه 'harp'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چنگ‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: چنگ‌ (الت‌ موسیقی‌)

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ترغیب‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بصدا در اوردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + HARP set, tune By means of pedals, a harp can be set in any desired key.MUSIC

Oxford Collocations Dictionary

2 general::   verb PHRASAL VERBS harp on ADV. always, constantly He is always harping on about the war. | still PREP. about PHRASES keep harping on Don't keep harping on about my age!

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun music instrument: She played the harp at the dinner.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :