گزارش خطا در معنی کلمه 'heal'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خوب‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خوب‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: شفا دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: التیام‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. completely, properly The wound hasn't healed properly yet. | partially | beautifully, nicely, well | gradually, slowly | quickly | eventually, finally | up The wound healed up very nicely.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: verb mend: His injury will heal in one week.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :