گزارش خطا در معنی کلمه 'helm'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (مج) نظ‌ارت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (مج)

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اداره‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سكان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اهرم‌ سكان‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: زمام‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun steering the rudder: He stood at the helm of the ship.

Simple Definitions

2 general:: see AT THE HELM.

American Heritage Idioms

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :