گزارش خطا در معنی کلمه 'helmet'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كلاه‌ ایمنی‌ اتش‌ نشانها وكارگران‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كلاه‌ خود

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خود

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. visored | crash, cycle, flying, motorcycle, safety | fireman's, policeman's, etc. VERB + HELMET have on, wear | put on | remove, take off

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun head gear: Motorcyclists should wear helmets.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :