گزارش خطا در معنی کلمه 'herring'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (ج‌ش‌) شاه‌ ماهی‌ (clupea hearengus)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. fresh | pickled, salted, smoked, soused VERB + HERRING catch | eat, have HERRING + NOUN filletFOOD

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: see DEAD AS A DOORNAIL (HERRING); RED HERRING.

American Heritage Idioms

3 general:: noun any of various fishes: They fished for herring off the Atlantic coast.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :