گزارش خطا در معنی کلمه 'abscess'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ابسه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ماده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ورم‌ چركی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دنبل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دمل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + ABSCESS develop, get I developed an abscess on my neck. | burst, drain, lance | treat ABSCESS + VERB burst Once an abscess has burst it should be bathed with antiseptic liquid.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :