گزارش خطا در معنی کلمه 'hinge'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لولا

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بند

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: لولا زدن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (مج) مدار

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مفصل‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: (مج)

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مفصل

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: محور

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: hinge on/upon sth 1. If one thing hinges on another, the first thing depends on the second thing or is very influenced by it • The prosecution's case hinged on the evidence of a witness who died before the trial.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: noun pivot device: The door hinge squeaked.

Simple Definitions

3 general:: hinge on/upon sth 2. If a story or situation hinges on an idea or subject, it develops from that idea or that is the most important subject in it • The film's plot hinges on a case of mistaken identity.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :