گزارش خطا در معنی کلمه 'hobby'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: كاری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مشغولیات‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اسب‌ كوچك‌ اندام‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سرگرمی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كار ذوقی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun pastime: My hobby is collecting postage stamps.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. absorbing, enjoyable, relaxing, satisfying | favourite, pet Cooking is her pet hobby. VERB + HOBBY have Have you got any hobbies? | enjoy, follow, indulge (in), pursue She never had any time to pursue her hobbies. | start, take up Why don't you take up a new hobby? PREP. among your ~s Cycling and karate are among her hobbies. | as a ~ He takes photographs as a hobby.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :