گزارش خطا در معنی کلمه 'hoof'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كفشك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: حیوان‌ سم‌ دار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لگد زدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: باسم‌ زدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پای‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun foot of animal: You must trim the horse's hoof.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :