گزارش خطا در معنی کلمه 'ice cream'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بستنی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. chocolate, strawberry, vanilla, etc. QUANT. scoop | carton, tub VERB + ICE CREAM eat, have ICE CREAM + VERB melt ICE CREAM + NOUN carton, cone | parlour, van PHRASES and/with ice-cream apple pie with ice creamFOOD

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun milk desert: Children like to eat ice cream.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :