گزارش خطا در معنی کلمه 'identical'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: یكجور

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: یكی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: برابر

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: همان‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

5 عمومی:: یكسان‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, look, seem | remain ADV. absolutely, completely, exactly | not necessarily Different spreadsheet packages tend to be similar, though not necessarily identical. | almost, more or less, nearly, practically, virtually The two houses were more or less identical. | effectively | apparently | basically, essentially | chemically, formally, genetically PREP. to This knife is identical to the one used in the attack. | with offspring that are genetically identical with the parents

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. duplicate: The girls were identical twins.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :