گزارش خطا در معنی کلمه 'idol'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خدای‌ دروغی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لاف‌ زن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سفسط‌ه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مجسمه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: صنم‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دغل‌ باز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun favorite: The movie star was the idol of the teenagers.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. film, football, pop, rock, sports, etc. | teen, teenage By this time Pitt had become a teenage idol. VERB + IDOL make (sb) Teenagers made Dean their idol. The film made an idol of her.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :