گزارش خطا در معنی کلمه 'ignition'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اشتعال‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: احتراق‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: اتش‌ گیری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: هیجان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سوزش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + IGNITION switch on, turn on She got into the car and switched on the ignition. | switch off, turn off IGNITION + NOUN key He turned the ignition key. PREP. in the ~ I must have left my key in the ignition.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :