گزارش خطا در معنی کلمه 'immediate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: انی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ درنگ‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بلافاصله‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فوری‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بلا واسط‌ه‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پهلویی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مستقیم

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. prompt: Give this immediate attention. adj. nearby: He was in the immediate vicinity

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, seem The effect seems immediate. ADV. almost The painkillers brought almost immediate relief.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :