گزارش خطا در معنی کلمه 'immerse'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زیر اب‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پوشاندن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: غوط‌ه‌دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غسل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: فرو بردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb put sth in liquid ADV. completely, fully, totally | partially PREP. in The seeds need to be completely immersed in water. concentrate completely on sth ADV. deeply Clare and Phil were deeply immersed in conversation. | completely, totally | in For six months I totally immersed myself in my work.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :