گزارش خطا در معنی کلمه 'immortal'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جاوید

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فنا ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ابدی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جاویدان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. undying: An immortal man often dies.

Simple Definitions

2 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. almost, virtually | effectively The wild cocoa tree is effectively immortal. | potentially

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :