گزارش خطا در معنی کلمه 'immunize'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مصونیت‌ دار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. routinely PREP. against Children have been routinely immunized against polio since 1958. | with They immunized some mice with a dose of the live vaccine.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :