گزارش خطا در معنی کلمه 'impartial'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عادل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی طرف

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: راست‌ بین‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: منصفانه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بیط‌رف‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بیغرض‌

شبکه مترجمین ایران

7 معارف اسلامی و الهیات:: بی‌طرفانه، عادلانه، عادل

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | remain The judge must remain impartial. ADV. completely, quite, strictly, totally | fairly, reasonably, relatively

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. unbiased: We all want an impartial judge.

Simple Definitions

3 general:: adj. not biased: He became known as an impartial judge.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :