گزارش خطا در معنی کلمه 'impervious'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تاثر ناپذیر

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غیر قابل‌ نفوذ

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مانع‌ دخول‌ (اب‌)

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, seem | become | remain ADV. completely, quite, totally, wholly He was completely impervious to criticism. | almost, largely, virtually | apparently PREP. to She was impervious to his charms.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :