گزارش خطا در معنی کلمه 'impinge'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حمله‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پرت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تجاوز كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: تخط‌ی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: خرد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 مکانیک:: برخورد

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. seriously actions which seriously impinge on other people's personal freedoms | hardly | directly, indirectly PREP. on/upon measures which directly or indirectly impinge upon women's lives

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: impinge on/upon sb/sth to have an effect on something, often causing problems by limiting it in some way • The government's spending limits will seriously impinge on the education budget.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :