گزارش خطا در معنی کلمه 'imprecise'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: غیر صریح‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نادرست‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بی‌ صراحت‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مبهم‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: غیر دقیق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become ADV. extremely, very | fairly, rather, somewhat | notoriously ‘Breach of the peace’ is a notoriously imprecise notion. PREP. about She was rather imprecise about the cost of the trip.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :