گزارش خطا در معنی کلمه 'impute'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: اسناد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تقسیم‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دادن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بستن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: نسبت‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

6 معارف اسلامی و الهیات:: پاک کردن

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: impute sth to sb ACCUSE 1. formal to say that someone is responsible for something that has happened, or that something is the cause of something else • They imputed the error to the lawyer who was handling her case.

Cambridge-Phrasal Verbs

2 general:: impute sth to sb BELIEVE 2. formal to believe that someone or something has a particular characteristic, quality or meaning • He arrogantly imputed stupidity to anyone who disagreed with him.

Cambridge-Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :