گزارش خطا در معنی کلمه 'in a body'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: همه‌ با هم‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: جمعا

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): *in a body Fig. as a group of people; as a group; in a group. (*Typically: arrive some place ~; go ~; leave ~; reach some place ~; travel ~.) • The tour members always traveled in a body.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :