گزارش خطا در معنی کلمه 'in power'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: صاحب‌مقام‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: دارای‌اختیارات‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): *in power in control; in charge. (*Typically: be ~; come [into] ~; get [into] ~.) • Who is in power now? • No one is in power. • The provisional government came into power six months ago.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :