گزارش خطا در معنی کلمه 'inability'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فروماندگی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: درماندگی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: عجز

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بی‌لیاقتی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ناتوانی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. apparent | complete, total | chronic the government's chronic inability to face facts | physical VERB + INABILITY be/feel frustrated by She felt increasingly frustrated by her inability to demonstrate her ideas. | overcome He has to overcome his inability to assert himself.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :