گزارش خطا در معنی کلمه 'inadvisable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دور از مصلحت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دور از صلاح‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مضر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: غیر مقتضی‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بی‌ صرفه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | make sth Her condition made surgery inadvisable. | feel sth, think sth ADV. highly It was thought highly inadvisable for young women to go there alone.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :