گزارش خطا در معنی کلمه 'inaugurate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گشودن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: براه‌ انداختن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: افتتاح‌كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دایر

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بر پا كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb to cause to begin, especially officially: We need to inaugurate a new immigration policy

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. formally, officially The assembly was formally inaugurated on December 13.

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: verb installed: The President was inaugurated Monday.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :