گزارش خطا در معنی کلمه 'incarnation'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: صورت‌ خارجی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تجسم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تجسد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. current, latest, modern, new, present (figurative) In its new incarnation, the car has a more rounded body shape. | last | earlier, previous | future PREP. ~ as her previous incarnation as a Norse explorer

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :